وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری »

ساخت وبلاگ
مشنو از نی,نی حصیری بینواست   بشنو از دل , دل  حریم  کبریاستنی چو سوزدخاک و خاکستر شود  دل  چو سوزد  خانه ی دلبر شود«امام خمینی»بایک دنیا لبخند دستای سلام ومی ذارم توی دستای شما تا که بتونم سر حرف و باز کنم وگفته ها, شنیده ها, درد دلا , خاطرات وتخیلات دل نشینم و به نگارش در بیارم .شاید روزی این افتخار نصیبم  بشه که شما خواننده ی خوب نوشته هام باشید.شما که چون  گلی  در باغستان  زندگی  من می شکفیدوبا شکفتنتون رخت امید وبه تن من می کنید. نام ادبی خانم گل شخصیت رویایی وتخیلی خانم گل شما  رو به دنیایی می بره که باور وخیال اون وبنا می کنه  وگاه واقعیات  تلختر اززهر رو به شیرینی بیان می کنه ویا اینکه یک قدم کوتاه یا  بلند به عقب برمی داره وخاطرات تلخ وشیرین زندگیش و به تصویر می کشه.اما شخصیت عینی خانم گل شما رو به دنیای کوچیک وملموسش می بره : مینا ,اسم ادبی   خانم گل , معلم,  فارغ التحصیل از: ..................وووباانتقادهای خوب و سازنده مشوق  راهم باشید ومن و راهنمایی کنید تا از سنگلاخ بگذرم و به    چمنزار برسم.وخانم گل  با تمام خلوص و عشقی که تو سینه داره میگه :دست خوبت را به دست من بده دستهای ما پل پیوند ماست و این رو باور داشته باشید که :  بشنوید ای دوستان این داستان خود   حقیقت  نقد  حال  ماست  آن  نکته :شروع این وب از 7/2/84 می باشد ولی از اونجایی که  نزدیک به دوسال دل نوشته های شخصی خودم بود و در حال حاضر برای دل نوشته هایم تصمیم دیگری دارم . لذا دو سال + تعدادی از  دل نوشته های سالهای بعد وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری »...
ما را در سایت وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5beshnuob بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 14:27

آموزش و پرورش استان تهرانآموزش و پرورش منطقه 15دبیرستان ......... موضوع:گزارشی از فعالیت های دبیر دبیرستان دوره اول الهی خیبری در طی سال تحصیلی 1402-1401نویسنده: مرضیه الهی خیبریروز های اولی که وارد دبیرستان شدم و شروع به تدریس مطالعات کردم دانش آموزان هرج و مرج طلب و بسیار سیتزه جو بودند. در هیچ کلاسی نمی توانستیم آرامش را به معنی خاص ببینیم. مدام با معلم کل کل می کردند. و سر کوچکترین مسئله با معلم به تنش می خوردند. هدف رقصاندن معلم به ساز خودشان بود . دروغ و تهمت بود که روانه دفتر دبیرستان میشد. روزی نبود که با تنش کلاس را ترک نکنم آنها می خواستند من را عروسک دستاویز خود کنند اما نشد... شب روز فکر کردم چطور حصار را بشکنم و وارد گودشان شوم، من باید رگ خواب کلاس را بدست می گرفتم. برای همین مجبور شدم از روش های تدریس خاص موقعیت زمانی و مکانی استفاده کنم.از آنجایی که دختران به نمره خیلی علاقه مند بودند. برای کوچکترین رفتار قشنگی که نشان می دادند در دفترمعلم 20 می گذاشتم، برای شروع از چیزی استفاده کرده بودم که آنها می پسندیدند. پس از مدتی متوجه شدم باید تا حدی قدم هایم را با قدم های دانش آموزان همراه کنم باید تأییدشان کنم. و به آنچه دوست دارند بها بدهم. تا کلاس از حالت شورشگری خارج شود. موزیک های مجاز و آرام تیراژ فیلم ها و سریال های تلوزیونی را دانلود و در 10 دقیقه آخر کلاس (در صورتی که دانش آموزان درس را خوب گوش می کردند و یاد می گرفتند) و در کلاس پخش می کردم و آنها آرام با هم گفتگو می کردند. این شروعی بود برای کنترل کلاس به نحوی خاص این روش تغییر بسیار زیادی درکلاس های من ایجاد کرد. تغییری باور نکردنی، که باعث شد دانش آموزان با من همراه شوند. این طرح را زیاد ادامه ندادم و ک وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری »...
ما را در سایت وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5beshnuob بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 14:27

مشنو از نی,نی حصیری بینواست   بشنو از دل , دل  حریم  کبریاستنی چو سوزدخاک و خاکستر شود  دل  چو سوزد  خانه ی دلبر شود«امام خمینی»بایک دنیا لبخند دستای سلام ومی ذارم توی دستای شما تا که بتونم سر حرف و باز کنم وگفته ها, شنیده ها, درد دلا , خاطرات وتخیلات دل نشینم و به نگارش در بیارم .شاید روزی این افتخار نصیبم  بشه که شما خواننده ی خوب نوشته هام باشید.شما که چون  گلی  در باغستان  زندگی  من می شکفیدوبا شکفتنتون رخت امید وبه تن من می کنید. نام ادبی خانم گل شخصیت رویایی وتخیلی خانم گل شما  رو به دنیایی می بره که باور وخیال اون وبنا می کنه  وگاه واقعیات  تلختر اززهر رو به شیرینی بیان می کنه ویا اینکه یک قدم کوتاه یا  بلند به عقب برمی داره وخاطرات تلخ وشیرین زندگیش و به تصویر می کشه.اما شخصیت عینی خانم گل شما رو به دنیای کوچیک وملموسش می بره : مینا ,اسم ادبی   خانم گل , معلم,  فارغ التحصیل از: ..................وووباانتقادهای خوب و سازنده مشوق  راهم باشید ومن و راهنمایی کنید تا از سنگلاخ بگذرم و به    چمنزار برسم.وخانم گل  با تمام خلوص و عشقی که تو سینه داره میگه :دست خوبت را به دست من بده دستهای ما پل پیوند ماست و این رو باور داشته باشید که :  بشنوید ای دوستان این داستان خود   حقیقت  نقد  حال  ماست  آن  نکته :شروع این وب از 7/2/84 می باشد ولی از اونجایی که  نزدیک به دوسال دل نوشته های شخصی خودم بود و در حال حاضر برای دل نوشته هایم تصمیم دیگری دارم . لذا دو سال + تعدادی از  دل نوشته های سالهای بعد وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری »...
ما را در سایت وبلاگ شخصی «مرضیه الهی خیبری » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5beshnuob بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 14:27